مدح و شهادت امام هادی علیهالسلام
با سرانگشتم نوشتم آه... باران گریه كرد كنج چشم شیشه جاری شد خرامان گریه كرد تیرگیها را كه باران از نگاه گریه شست شاعری مهمان دریا شد پریشان گریه كرد تا که پرسیدم چرا نام تو کمتر خوانده اند چشم ماهی های دریا در بیابان گریه کرد در هجوم کشف های ناگهانی گُر گرفت شعله زد چشم غزل چون دید قرآن گریه کرد نیمه شب، دریا، اسارت! مجلس شومِ شراب خاطراتم از حرم تا شام ویران گریه كرد سیر اسرار ازل در روضههای شفع و وتر سطرهای جامعه در سوگ انسان گریه كرد آه ای دریای نور ای مهربان ای لطف محض در جوابم یک حرم، در خاك ویران گریه کرد تا نـوشتـم نـام مـولایم عـلیٍ هادی است از مدینه پاسخ آمد جان، خراسان گریه كرد هادی ای مظلوم ای سرّ خـدای فـاطـمه غـربتِ نامِ تو را اندوهِ باران گریه کرد |